// //
حقایق

6 افسانه در مورد راسپوتین – سرانجام راسپوتین چه شد؟

اگر شما هم انیمیشین آناستازیا را دیده باشید، حتما با شخصیت منفوری به نام راسپوتین آشنایی دارید. انیمیشن آناستازیا اینگونه آغاز می شود که  در سال ۱۹۱۶ در کاخ کاترین در سن پترزبورگ روسیه، تزار نیکلای دوم جشنی به مناسبت سیصدمین سالگرد به قدرت رسیدن خاندان رومانوف گرفته است. ناگهان جشن با ورود راسپوتین جادوگر به هم می ریزد. راسپوتین زمانی در دربار رومانوف بوده و به دلیل خیانت تبعید شده بود. او برای انتقام، روحش را در ازای یک ظرف طلسم به شیطان فروخته بود، تا بتواند به وسیله آن خاندان رومانوف را نفرین کند.

اما این انیمیشن زیبا و دیدنی، کمی متفاوت تر از داستان واقعی روایت شده است.

در طول تاریخ، نام هیچ شخصیت تاریخی به اندازه ی راسپوتین، به چشم نمی خورد. راسپوتین و به اصطلاح “راهب دیوانه”، در طول زندگی خود هم مورد احترام و هم تحقیر قرار گرفت. او زندگی را به عنوان یک دهقان حقیر آغاز کرد و در اوایل قرن بیستم، متحد نزدیک آخرین تزار روسیه و همسرش شد.

در طول سال ها، شخصیت راسپوتین با ترکیبی از صفات مختلف، توصیف شده است. ما شش مورد از ماندگارترین افسانه ها را در مورد این انسان مرموز، مرور و بررسی می کنیم.

افسانه ۱- راسپوتسن یک راهب بود

برخلاف تصور عمومی، گریگوری راسپوتین هرگز به عنوان یک راهب منصوب نشد و هرگز هیچ مقام رسمی در کلیسای ارتدکس روسیه نداشت، و این یکی از افسانه های راسپوتین است که منسوخ شده می باشد.

افسانه ۲- راسپوتین دارای قدرت های درمانی فوق العاده بود

اگرچه درباره سال های اولیه زندگی راسپوتین اطلاعات کمی در دست است، اما آنچه ما می دانیم این است که او ازدواج کرده و صاحب سه فرزند شده بود.

راسپوتین-همسر-راسپوتین
خانواده راسپوتین

راسپوتین سپس دین خود را تغییر داد، خانواده خود را رها کرد و به عنوان زائر سرگردان شد. سفرهایش سرانجام او را به سن پترزبورگ آورد و در آنجا با نخبگان اجتماعی و رهبران کلیسا یکی شد و آن ها را چنان تحت تاثیر قرار داد که سرانجام در اواخر سال ۱۹۰۵ به امپراتور نیکلاس و همسرش ملکه الکساندرا معرفی شد.

پسر تزار و تزارین، الکسی، از هموفیلی رنج می برد و تزار و تزارین از روی ناامیدی از راسپوتین خواستند تا پسرشان را شفا دهد. طبق افسانه ها، او پس از یک جلسه مراقبت از کودک، خونریزی پسر جوان را متوقف کرد و به آنچه در طی سال ها مشاوره پزشکان حاصل نشده بود، دست یافت.

تزار-نیکولای-دوم-تزارین-الکساندرا
از سمت راست: تزار نیکولا، الکسی پسر تزار و تزارین، تزایرن الکساندرا

در حقیقت، استدلال مورخان این است که احتمالا راسپوتین مانع از مراجعه پسر به پزشکان و به طور خاص تجویز هرگونه آسپرین شد، که در آن زمان یک داروی شگفت انگیز برای همه چیز بود. آسپرین خون را رقیق و خونریزی را برای کسانی که از هموفیلی رنج می برند بدتر می کند. مورخان دیگر نیز اشاره کرده اند که راسپوتین احتمالا با هیپنوتیزم، که همچنین می تواند خونریزی را کنترل کند، اقدام به درمان موقتی شاهزاده کرده بود.

در هر صورت، راسپوتین استعدادی در قدرت های خارق العاده نداشت و در مورد پسر تزار نیز به احتمال زیاد خوش شانس بوده است. همین خوش شانسی او کافی بود تا تزار و همسرش را متقاعد کند که راسپوتین باید دور و برشان بماند.

افسانه ۳- او یک دیوانه ی جنسی بود

داستان های سوءاستفاده جنسی راسپوتین در طول زندگی او بیداد می کند و با این که برخی درست است، اما بسیاری دیگر اغراق آمیز هستند.

راسپوتین زمانی به خانواده سلطنتی نزدیک شد که محبوبیت آن ها در مسیر اشتباهی قرار داشت. به تازگی آزادی مطبوعات بیشتر مجاز شده بود و رسانه ها، از ترس اینکه در مورد شخص تزار اظهار نظر کنند، به شخصی که به طور قابل ملاحظه ای نزدیک به او بود حمله می کردند. با آن که راسپوتین به روسپی خانه ها مراجعه می کرد، اما توصیف او به عنوان یک دیوانه جنسی تقریبا و مسلما ساختگی است.

افسانه ۴- رابطه ی راسپوتین و تزارین الکساندرا

راسپوتین-تزارین-الکساندرا
از سمت راست: تزارین الکساندرا، راسپوتین

این موضوع در آن زمان به قدری شایع بود که اکثر مردم امپراتوری روسیه این مسئله را به عنوان یک واقعیت رایج باور داشتند.

با این حال، به نظر می رسد این شایعه علیه راسپوتین توسط افرادی ساخته شد که تلاش می کردند دولت را بی ثبات کنند. دیگر شایعه ها، حاکی از آن است که وی همچنین با دختران تزارین همخواب بوده است.

با آن که این انسان مقدس با خانواده سلطنتی، به ویژه تزارین رابطه نزدیکی داشت، اما هیچ شواهد تاریخی وجود ندارد که نشان دهد این دو باهم رابطه داشته اند. برعکس، تزارین الکساندرا در اعتقادات مذهبی خود، به ویژه در مورد زنای محصنه، عابد و وقف همسرش بود.

افسانه ۵- راسپوتین امور را کنترل می کرد

خانواده-رومانوف
خانواده رومانوف

با این که راسپوتین بدون شک بلند پرواز بود، اما تاثیر او بر تصمیمات سیاسی بسیار اغراق آمیز بوده و این شایعه توسط دشمنان تزار برای بی اعتبار کردن خانواده او پراکنده شده بود.

نقش اصلی راسپوتین کمک به کودکان بود و تاثیر او در دربار محدود به اعمال مذهبی بود. او مطمئنا نزدیک ترین فرد به تزارین بود. تزارین الکساندرا معتقد بود این مرد به زنده ماندن پسرش کمک می کند. اگرچه ممکن بود راسپوتین او را تحت تاثیر قرار داده باشد، اما هیچ مدرکی اثبات نمی کند که راسپوتین تاثیر مستقیمی بر تصمیم گیری ها در آن زمان داشته باشد.

از آنجایی که تزار و تزارین وضعیت پزشکی فرزندشان را از مردم مخفی نگه می داشتند، این موضوع شکافی برای مردم روسیه ایجاد می کرد تا با تخیلات خود در مورد اینکه چرا راسپوتین اینقدر به دربار نزدیک است، این شکاف را پر کنند. همزمان با این واقعیت که تزار در طی جنگ جهانی اول شخصا ارتش خود را کنترل می کرد و تزارین تنها در خانه مانده بود، مردم تصور می کردند راسپوتین مرموز، که نزدیک به امپراطور بود، کاملا امور را تحت کنترل دارد.

افسانه ۶- راسپوتین به سختی می میرد

در سال ۱۹۱۴، دهقانی در بیرون از خانه به شکم او چاقو زد. راسپوتین اگرچه به شدت مجروح بود، اما از زخم های خود بهبود یافت.

در داستان هایی که از نحوه ی مرگ راسپوتین نقل می شوند، به نظر می رسد قاتل اصلی راسپوتین، فلیکس یوسوپوف، نجیب زاده ای است که راسپوتین را در دسامبر ۱۹۱۶ برای صرف غذا در خانه خود دعوت کرده بود.

فلیکس-یوسوپوف
فلیکس یوسوپوف – قاتل راسپوتین

یوسوپوف در موارد متعددی داستان خود را تغییر داد اما در خلاصه داستان آمده است که او نوشیدنی راسپوتین را با سیانور مسموم کرد. هنگامی که این امر نتوانست این انسان مقدس را بکشد، یوسوپوف اقدام به تیراندازی به راسپوتین کرد. بدن بی جان راسپوتین قبل از برخاستن و رفتن به سمت یوسوپوف، برای چند دقیقه بی حرکت ماند. در آن زمان، یک همدست دیگر قبل از اینکه گروه موفق شود راسپوتین را از روی یک پل و در یک رودخانه در حال انجماد بیاندازند، به سمت راسپوتین شلیک کرد و امیدوار بود که سرانجام راسپوتین غرق شود.

به نظر می رسد دشواری برای كشتن راسپوتین تبلیغاتی بود برای نشان دادن او به عنوان یک مرد شیطانی و با توانایی های غیر طبیعی. آنچه ما از گزارش کالبد شکافی راسپوتین می دانیم این است که هیچ سمی در بدن وی پیدا نشده و سه گلوله به او اصابت کرده است که یکی از آن ها به سرش برخورد کرده بود. هیچ آبی در ریه های او وجود نداشت و این نشان می داد که او قبل از افتادن در آب مرده است.

بخوانید: نگاهی به مرگ آلبرت انیشتین و ماجرای عجیب دزدیده شدن مغز او پس از مرگ

منابع

history

حلیا عشوری

حلیا عشوری یکی از نویسندگان بخش حقایق و رخدادهای تاریخی است

‫2 نظرها

  1. راسپوتین همون لحظه اول فوت کرده بوده.قاتلهای اون چون از خشم مردم میترسیدن،از خرافات استفاده کردن و داستان جانسختی راسپوتین رو طرح ریزی کردن.
    قدیم هم هر کسی که در دهات زندگی میکرد،اگر با شخصی به مثلا صحرا میرفت،اگر دعواشون میشد و یکی دیگری رو میکشت،به دروغ به مردم میگفت یک جن ظاهر شد اونو کشت.مردم هم راحت میپذیرفتن.
    الان با این همه علم،بازم از همین روشها استفاده میشه.یادتون نره دین مثل مادر و عشق زیباست،اون رو با خرافات قاطی نکنید.

  2. مردم دیوانه بودن که خانواده تزار رو کشتن.راسپوتین هم بر فرض که دعا نویس بوده یا زرنگ بوده یا هر چی.اونم نباید با وحشی گری میکشتن.دختر اون مشاور پوتین رو هم که به جای پدرش اشتباهی کشتن.والله اینا نشون میده مردم دیوانه ان.نه اونا.
    واقعا باید مسئول بشید تا ببینید از دست این رفتارهای مردم چی میکشید.
    چون ریش داشته و کم حرف بوده،هی در موردش افسانه سازی میکنن.
    بیچاره رو کشتن،بعد خالی بندی کردن که آی هر چی میزدیم نمیمرد و هر چی تیر خورد نمرد و سم خورد نمرد،افتاد تو آب نمرد.مردم ساده خرافاتی هم میگن عجب،پس این که نمیمرده انسان نبوده.به خاطر همین خیالات،قاتلها رو هم محاکمه نکردنقاتلها هم حسابی به ریش مردم ساده خندیدن.
    قدیم هم اونایی که قالتاق بودن،هر کی رو میکشتن،مینداختن گردن اجنه و قسر در میرفتن.بی سوادی مردم خوب وسیله ای واسه ادمای قالتاقه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *